جدول جو
جدول جو

معنی ز پای اندرافتادن - جستجوی لغت در جدول جو

ز پای اندرافتادن
(کَ دَ)
از پای درآمدن. ناتوان شدن. کنایه از زبون گشتن. و رجوع به از پای اندرافتادن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لُ دَ / دِ)
زبون شده. عاجزگشته. از پای درآمده، در اثر رنج بیماری، پیری و مانند آن:
من آنم ز پای اندرافتاده پیر
خدایا بفضل توام دست گیر.
سعدی (بوستان).
رجوع به از پای اندرافتاده شود
لغت نامه دهخدا